غزلیات سعدی (16): اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
غزلیات سعدی (16): اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
نوشته شده در سه شنبه 13 ارديبهشت 1390
بازدید : 456
نویسنده : پرویز طهماسبی
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم به جای سرو بلند ایستاده بر لب جوی شمایلی که در اوصاف حسن ترکیبش که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد به دوستی که اگر زهر باشد از دستت کسی ملامت وامق کند به نادانی گرفتم آتش پنهان خبر نمی​داری نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی هنوز با همه دردم امید درمانست                  
فراغت از تو میسر نمی​شود ما را بیان کند که چه بودست ناشکیبا را به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را چرا نظر نکنی یار سروبالا را مجال نطق نماند زبان گویا را خطا بود که نبینند روی زیبا را چنان به ذوق ارادت خورم که حلوا را حبیب من که ندیدست روی عذرا را نگاه می​نکنی آب چشم پیدا را چو دل به عشق دهی دلبران یغما را که آخری بود آخر شبان یلدا را



:: موضوعات مرتبط: سعدی , ,
:: برچسب‌ها: سعدی , غزلیات , شعر و ادب , شعرا , ایرانی , ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: